آرشیو برای: "بهمن 1398, 04"

شعرسوزناک آذری/فاطمیه

#آچون عم اوغلومون قولون دوزنمورم وفالییم آپارمیون دالینجا من گلنمورم یارالییم توکولموسوز گل اوستونه گلی چمندن آلماقا قصاص بدر و خیبری شه زمندن آلماقا ویرا ویرا بو خسته نی علینی مندن آلماقا محالدور که ال چگه م اگرچه من یارالییم خزان یتنده گلشنه یتشدی جان… بیشتر »

دوبیتی تقدیم مادر خوبی ها

كمی از غسل زیر پیرهن ماند   كمی از خون خشك بر بدن ماند   كفن را در بغل بگرفت و بو كرد   همان طفلی كه آخر بی كفن ماند بیشتر »

فاطمیه/شعر

من ندیدم که شبی پلک بهم بگذاری هرشب از شدت درد کمرت بیداری استراحت کن عزیزم ، بخدا میدانم خسته ای ، بی رمقی ، سوخته ای ، بیماری جان من سعی نکن با کمر تا شده ات محض آرامش من بستر خود برداری سرفه هایت بخدا قاتل جانم شده است بس که خونابه در این سینه ی زخمی… بیشتر »