ادامه مطلب حدیث قدسی عزت در خدمت به خدا
عزت در خدمت به خدا
دومین مطلب «و إنّي وَضَعتُ العِزَّةَ فِي خِدمَتِي وَ النَّاسُ يَطلُبُونَهَا فِي خِدمَةِ السَّلاطِينِ، فَلَم يَجِدُوهَا أبَداً»؛میفرماید من عزّت را در خدمت به خودم قرار دادم -در آن روایت مربوط به حضرت موسی(ع) میفرماید من عزت را «فی قیام اللیل» قرار دادم، البته منافاتی هم ندارد-، مردم خیال میکنند بله قربان گوی سلاطین شود. سلاطین از پادشاه گرفته، وزیر گرفته، مدیر کل گرفته، تا یک مسئول جزء. یعنی آن کسی که سلطنت میکند و لو در یک محیط کوچک.
برای ما طلبهها این خیلی مهم است. اگر میخواهید عزیز باشید، ببینید چه چیزی خدمت به خداست. حالا خلق خدا میخواهد بدش بیاید یا خوشش بیاید. مسئول و رئیس شما بدش بیاید یا خوشش بیاید، باید دید چه چیزی خدمت برای خداست.
یک وقت یکی از علمای تهران یک مطالبی گفته بود که این بر خلاف ضرورت فقه و دین بود. عده دیگری از علماء تهران خدمت مرحوم والد ما(ره) آمده بودند، در همان جلسه ایشان اظهار نگرانی کرده بود که چرا فلانی این حرفهای باطل را میزند؟! و تعابیر بسیار تند و پیغام تندی را به این آقایان فرمودند از قول من به این آقا بگویید. حتی اینقدر تند بود که پرسیدند آقا عین همین تعابیر را بگوییم؟! فرمودند عین همین تعابیر را بگویید. اینها که رفتند من به ایشان عرض کردم شما که یک چنین پیغام تندی را دادید میدانید این آقا در مسأله مرجعیت شما را أعلم میداند، هر کس از او سؤال میکند، متعیّن در شما میداند. فرمودند بله میدانم. گفتم حالا اگر این پیغامهای تند را به ایشان بدهند دیگر این حرفها را نمیگوید. فرمودند به جهنم که نمیگوید، مگر من مرجعیت را برای چه میخواهم؟! اگر از مرجعیت نشود برای خدمت به دین استفاده کرد چه ارزشی دارد؟
دقت کنید؛ ایشان این جملات را تصنعی نمیگفتند، ظاهر سازی نمیکردند که در باطن چیز دیگر باشد. میفرمود اگر این مرجعیت بدرد خدمت به دین خورد فایده دارد اما اگر بدرد دین نخورد فایدهای ندارد. گاهی اوقات در بعضی از مسائل انقلاب بعضی میگفتند آقا ایشان پیامهایی که میدهند یک مقدار رقیقتر شود. عین همین تعبیر را هم داشتند میفرمودند مرجعیتی که بدرد انقلاب نخورد به نظر من ارزشی ندارد. ایشان برای انقلاب خیلی ارزش قایل بود و گاهی اقات هم به ما میفرمودند که اگر میفهمیدید که چه مقدمات طویله و چه زحمات و مشقاتی و چه رنجهایی همه متحمل شدند تا به اینجا رسیده، شما بیشتر از ما فریاد انقلاب را میزدید. پس عمده و ملاک این کار این است که خدمت به دین خدا و خدمت به خداست. واقعا وقتی نمازتان تمام میشود سر را بر سجده بگذارید و از خدا توفیق خدمت به دین خدا را بخواهید. هیچ نعمت و توفیقی از این بالاتر نیست. عزت هم به دنبالش میآید.
الحمدلله در حوزه ما این انگیزه از قدیم بوده، الان هم وجود دارد، نوع طلبهها واقعا با مشقت زندگی میکنند، با مشکلات دست و پنجه نرم میکنند و درس میخوانند تا اینکه بتوانند روزی به دین خدا خدمت کنند. اما امروز افراد طمّاعی که دنبال این هستند که طلبهها را به جهاتی بکشانند یا برای ترویج شخصی خودشان از آنها استفاده کنند یا برای مسائل جناحی استفاده کنند یا برای مسائل دیگر استفاده کنند، در صددند که خدایی نکرده ما را در راه خدمت به خودشان قرار دهند.
خیلی باید مواظب باشید. ما واقعا باید مراقب باشیم که ببینیم سنگ چه کسی را به سینه میزنیم! باید سنگ خدا را به سینه بزنیم! سنگ دین خدا را باید به سینه بزنیم. فکر این گروه و آن گروه و زید و بکر و خالد نباید به ذهن ما بیاید. واقعا وقتی امام(رض) صحبت میکرد انسان میفهمید تمام وجود او را خدا فرا گرفته است، محور تمام کارهایش این است و از او چیزی بیرون نبود. الحمدلله بزرگانی هم که امروز هستند همینطور هستند.
ما باید از اینها یاد بگیریم. باید حرف زدن ما، منبر رفتن ما برای خدا باشد. وقتی دعوت میکنند یک جا منبر بروید، آیا واقعا آن حرفهایی که میزنید را میسنجید که صاحب خانه و بانی خوشش می آید یا نه؟ بله میسنجیم. این یک بلایی برای ماست. وقتی میخواهیم یک مقاله بنویسم چند جانب را بررسی میکنیم! آنچه که در آن گم است؛ خدمت به خدا و ملاک خدایی بودن است. این که میگوید «وضعت العزّة فی خدمتی» ؛ خدمت در همه ابعاد است. واقعاً از خودمان مراقبت کنیم. خودمان را ارزان نفروشیم. خودمان را به راحتی در اختیار دیگران قرار ندهیم. اگر در فامیل نزاعی واقع میشود، اگر ما با یک گروهی بیشتر رفیق هستیم و بیشتر ارتباط داریم، اما وقت نزاع، باید جنبه رفاقت و اینها را کنار بگذاریم. این نکته خیلی مهمی است.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط پرهيزگار فاطمه در 1399/03/03 ساعت 05:14:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |