موضوع: "اهل بیت علیه السلام"

مقام شفاعت حضرت مادر

به نام خدا

سوالی مطرح می شود که شفاعت چیست؟ آیا نوعی پارتی بازی نیست در محضر دادگاه الهی؟ برخی گمان کرده اند که شفاعت بدین معناست که کسی گناه کرده باشد ومستوجب عذاب الهی شده ودراین حین معصومین علیهم السلام بیایند واین گناهکار را از عذاب الهی پارتی بازی کرده ونجات دهند؟

پاسخ:مرحوم علامه طباطبایی می فرماید: 

مرحوم علامه طباطبایی می گوید: این نگاه شما به شفاعت و مغفرت نگاه غلطی است. اگر اینگونه شفاعت را در نظر بگیریم که یک پارتی بازی خلاف قانون انجام می گیرد یک کسی می آید شفاعت می کند و می گوید با اینکه تو اصلاً استحقاقش را نداری، لذا من پارتی می شوم و خلاف قانون الهی، که هر کسی باید سرنوشت خودش را ببیند، اعمال قدرت می کنم و از بند پ استفاده می کنم و چیز دیگر انجام می گیرد و خلاف آن چیزی که تو عمل کردی، ولی اینگونه نیست! خود شفاعت و خود مغفرت در درون همین قانون است؛ یعنی چه؟ یعنی منی که بنا است تمام اعمالم تجسم پیدا کند و تمام روحیات و خلقیات و سجایای درونی من باید بروز پیدا کند، یکی از سجایای  درونی من یکی از خلقیات من که به آن پایبند بودم و برطبق آن عمل کردم؛ عشق به اولیای الهی است، خود این عشق اولیای الهی نباید بروز پیدا کند ؟! چگونه من با انجام کوچکترین عمل مثل یک سلام علیک باید بروز پیدا کند؛ اما یک عمر دلدادگی به ولی خدا داشتن نباید بروز پیدا کند؟! این هم جز اعمال و خلقیات من است، این جزو ملکه من است و از ما جدا شدنی نیست، علاقه من در خواب و بیداری و صدا زدن اسم حسین علیه السلام، تمام وجودم شده حسین، این از من جدا می شود؟ چگونه اعمال کوچک من مثل زخم زبان زدن از من جدا نمی شود، آن وقت این جدا می شود؟ تمام اعمال با انسان است و از اون هیچگاه جدا نمی شود و از بزرگترین اعمال همین عشق ورزی و مهر ورزی به اولیای خداوند است. این عمل یک باطنی دارد؛ باطنش به اندازه ای بزرگ است که می تواند بسیاری از اعمال بد من را بپوشاند نه اینکه چیزی خلاف قانون است تجسم عمل را جدا، شفاعت را جدا، شفاعت تجسم همان مهرورزی انسان است به اولیا الهی است که تجسم پیدا می کند. همان حالتی که در درونت وجود داشت؛ یک حالت دلدادگی به ملکات و فضائل اخلاقی که در اولیا الهی وجود دارد، خود این دلدادگی خود این محبت جزء بزرگترین اعمال است، و وقتی این ظهور و بروز پیدا کند چطور شما می گویید بعضی از اعمال آنقدر بزرگ هستند که گناهان کوچک در کنارش دیده شود؟ همین گونه است. نه اینکه یک پارتی بازی صورت بگیرد که نه شما بیایید اعمالی که انجام دادید را نبینید. می گوید همه اعمال را در حد خودش ببینید، اما حد عشق ورزی به امام حسین ( ع) چقدر ارزشمند است برای خدا؟ این در کفه ترازو قرار بگیرد چقدر ارزشمند است؟ به اندازه ای که خدا به حسین (ع) علاقه دارد این هر جا محبتی ببیند به حسین، اینقدر برای خدا، وزنه عمل مرا بالا می برد که می گوییم خدایا در برابر این محبت حال من یک گناه کوچکی انجام دادم این  بایددیده بشود یا نه ؟

حالا اگر خطایی هم صورت بگیرد با آن که محبت داشت، «خطیئهٌ» به تعبیر حضرت سجاد (ع)، (سولت لی نفسی و صدرت عن نفسی) یک خطایی بود که از من سر زد بدون اینکه قصد عمدی داشته باشم اگر این اتفاق بیفتد این در اعمال من بروز پیدا می کند ولکن در مقابل یک عمل دیگری وجود دارد آنقدر نور افشانی می کند که این تاریکی چندان خودش را نشان نمی دهد، این معنای شفاعت است.

بله، همه چیز به اذن خداوند است. شفاعت طبق قانونی الهی است، شفاعت خلاف قانون نیست؛ طبق قانون الهی است به اذن خداوند است. به اذن الهی یعنی طبق قانون خدا. قانون خدا یعنی هر چیزی تجسم پیدا کند، هر امری تبلور پیدا کند، هر امری آنگونه که هست، آنوقت یک امری خیلی بزرگ است مثل دوست ورزی و محبت ورزی، این هم باید به همان اندازه ؛خودش را نشان بدهد

.نتیجه اینکه مهر ومحبت به حضرت صدیقه طاهره ومعصومین علیهم السلام وپیروی از آنها در زندگی دنیوی؛ تجسم پیدا می کند با شفاعت از خطایا وگناهان

 

 

شعرسوزناک آذری/فاطمیه

#آچون عم اوغلومون قولون دوزنمورم وفالییم
آپارمیون دالینجا من گلنمورم یارالییم

توکولموسوز گل اوستونه گلی چمندن آلماقا
قصاص بدر و خیبری شه زمندن آلماقا
ویرا ویرا بو خسته نی علینی مندن آلماقا
محالدور که ال چگه م اگرچه من یارالییم

خزان یتنده گلشنه یتشدی جان دوداقیمه
پوزولدی غنچه صدمه لر یتوشدی قول بوداقیمه
عم اوغلوم آز قالوبدی کیم دچار اولا فراقیمه
آچوبدی قنفذ ال منه یخلموشام یارالییم

آتام وفاتینه گوره قورولدی ایوده انجمن
عزایه گلمه دوز اودور گلوب نوایه بوالحسن
قاپی دویولدی من دیدیم بو یاسه اولما وار گلن
وروبدی ثانی تسلیت عجب منه عزالییم

علیدن اوتری باشیمی بوگون بلایه سالموشام
قاپی دالیندا دردینی بو خسته جانه آلموشام
گلینجه فیضه دادیمه بیر اوزگه حاله قالموشام
نلر گلموبدی باشیمه دیمم نچون حیالییم

سوزوم نه بو یان قاپی نه بو سنان گهرده دی
نه محسنوم نه قوللاریم نه اوز حالیم نظرده دی
عم اوغلوم احترامی چون بو شهرده خطرده دی
یاخندی غصه مرگ اولام که قلبیدن یارالییم

یاخندی جان ویروب اوله م فشار روزگاردن
فلک ولیّ ذالمنی سالوبدی اعتباردن
گلوبله بیعت آلماقا بو غملی شهریاردن
بو بیعت اوسته اود دوتوب قاپوم یانار بلالییم

ابو ترابین اللرین ابو قحافه باغلیوب
جفا ایدوب عیالینه دل علینی داغلیوب
او ساعت اولمیه علی او کان صبر آغلیوب
اوزوم فدای گوزیاشی او چشمه زلالییم

علی ئوزونده من نجه گوروم سنخلوق ایخدا
یاخندی روح فاطمه بو جسمدن اولا جدا
شهنشه ولا هارا بو شال و بو رسن هارا
بو بهت و حیرت ایچره من تعجبم خیالییم

بو مسجده ایچره اهل کین کسوبله چاره مین یولون
قلنج لار الده حیدرین کسوبله صاقیلن صولون
باخور بالالارین گلون آچون عم اوغلومون قولون
باشیندا یوخ عمامه سی بو غصه دن نوالییم

دایان بو یرده سوز داخی ( فغانی ) یازما ختم ایله
دوشوبدی تنگه قافیه اگرچه اود ورار دیله
ایدبله اوزلری نظر بو نوحه ادلی نسگیله
آچون عم اوغلومون قولون دوزنمورم وفالییم

دوبیتی تقدیم مادر خوبی ها

كمی از غسل زیر پیرهن ماند

 
كمی از خون خشك بر بدن ماند

 
كفن را در بغل بگرفت و بو كرد

 
همان طفلی كه آخر بی كفن ماند

فاطمیه/شعر

من ندیدم که شبی پلک بهم بگذاری
هرشب از شدت درد کمرت بیداری

استراحت کن عزیزم ، بخدا میدانم
خسته ای ، بی رمقی ، سوخته ای ، بیماری

جان من سعی نکن با کمر تا شده ات
محض آرامش من بستر خود برداری

سرفه هایت بخدا قاتل جانم شده است
بس که خونابه در این سینه ی زخمی داری

سعی کن خوب شوی ، ای همه دارایی من
زینبت را به چه کس بعد خودت بسپاری

مونس خستگی حیدر خیبر شکنی
تو نباشی چه کسی میدهدم دلداری

 

توصیه امام صادق علیه السلام

باسلام وتبریک سالروز میلاد نبی مکرم اسلام صل الله علیه وآله و صادق آل محمد علیه السلام 

    امام صادق(ع)فرمودند:
اني لاکره للرجل ان يموت و قد بقي خلة من خلال رسول الله صلي الله عليه و اله لم يات بها.
من خوش ندارم کسي بميرد در حالي که هنوز برخي از آداب پيامبر (ص) را به جا نياورده است.