موضوعات: "تربیتی" یا "حماسه عاشورا"

ادامه مطلب حدیث قدسی

در بین علماء افرادی هستند که وضع مالی آنها بسیار بد است، اما از علم هم خیلی بهره‌ای نداشتند، در مقابل افرادی بودند که وضع مالی آنها خیلی خوب بوده و گرسنگی نکشیده‌اند اما از نظر علمی هم خیلی قوی بودند، کتاب‌ها نوشتند و تحقیقات کردند. پس مراد این روایت چیست؟
این روایت را باید اینگونه توجیه کرد که مراد کسی است که همّ و غمّ او این باشد که شکم خودش را سیر کند، و از سیر شدن لذّت ببرد. و إلا اینگونه نیست که انسان 24 ساعت به خودش گرسنگی بدهد و خودش را مریض کند، و بگوید اکنون که مریض شدم، می‌توانم ظرف برای علم باشم. برای انسان باید علم لذیذ باشد. کسی که علم برای او لذیذ است گرسنگی را احساس نمی‌کند. ممکن است سینی غذا را کنار او قرار دهند و او أصلاً متوجه نشود که برای او غذا آورده‌اند.
من از بعضی از نزدیکان مرحوم آیت‌الله‌العظمی بروجردی شنیدم که گاهی اوقات خدمت ایشان غذا می‌گذاشتند، یکی دو ساعت ایشان متوجه نمی‌شدند که غذا آورده‌اند. اصلاً باز کسانی که در اندرون ایشان هم راه داشتند برای من نقل می‌کردند که ایشان با کهولت سنّی که داشت، برای این که احساس خستگی نکند، گاهی مواقع کتاب را روی تاقچه‌ای می‌گذاشت، و یک ساعت می‌ایستاد و مطالعه می‌کرد.
این کشف از این می‌کند که حقیقت علم لذتی دارد، اما چون ما با این امور مادی مأنوس هستیم، فکر می‌کنیم فقط خوردن و شنیدن و خوابیدن لذت دارد، یک نفر صدای خوبی دارد، حاضریم یکی دو ساعت بنشینیم و صدای او را بدون هیچ احساس خستگی گوش کنیم. ما اگر بفهمیم که طعم علم یک لذتی دارد که با لذت های دیگر قابل مقایسه نیست و وقتی آن لذت آمد، برای چیزهای دیگر مجالی وجود ندارد، اصلاً این که «إنی وضعت العلم فی الجوع» یعنی اگر خداوند لذّت علم را به کسی داد، اگر گرسنه هم باشد متوجه نمی‌شود.
مقصود این است. و الا مقصود این نیست که اگر کسی غذای متوسط هم بخورد عالم نمی‌شود. این نکته را می‌گویم چون شنیده‌ام بعضی اینطور معنا کرده‌اند. بعضی از طلبه‌ها هم به تبع همین معانی خودشان را در زحمت انداخته‌اند و گفته‌اند در شبانه روز یک بار یک لقمه مختصری غذا بخوریم تا جوع پیدا کنیم و خداوند به ما علم عنایت کند. اینطور نیست.
«وضع العلم فی الجوع» یعنی لذت علم با جوع خیلی سازگار است، اما در سایر لذت ها اینطور نیست. اگر کسی گرسنه باشد بگویند تلویزیون یک فیلم بسیار مهمی دارد می‌گوید من الان گرسنه‌ام و اهمیت نمی‌دهد. آنچه که سبب می‌شود کنار نرود علم است علم با جوع سازگاری دارد.
البته می‌توان این تعبیر را مقابل پرخوری معنا کرد. پرخوری مانع درک می‌شود. امروز دکترها و روانشناسان هم همین را می‌گویند. در روایات است که زیاده گویی عقل را کم می‌کند. زیاده خوابی و زیاده‌گویی هم جلوی علم را می‌گیرد. پس ما نتیجه می‌گیریم که اگر واقعا بخواهیم حقیقت علم را اکتساب کنیم، مقداری در خوراک توجّه شود. البته مقیّد به این که حتما چه غذایی باشد و چطور باشد نباشیم. امروز نان و پنیر بود، فردا نان و ماست بود، روز بعد چلو کباب باشد. اینها برای ما فرقی نکند. کسی که در مسیر علم است واقعا نباید اینها برایش فرق کند.
دومین مسأله؛ بحث «غربت» است. در این روایت در مقابلش کلمه «وطن» آمده است. امّا معنایش این نیست که کسی که اهل قم است اگر بخواهد در قم درس بخواند بهره‌ای از علم ندارد، معنای غربت این است که انسان باید از دیگران فاصله بگیرد. اگر آن ارتباطی که مردم با یکدیگر دارند، این هم داشته باشد، این شخص عالم نمی‌شود.
اگر مردم شب‌نشینی دارند ما هم بخواهیم همان شب‌نشینی را داشته باشیم، برای تفریح مسافرت دارند، ما هم داشته باشیم، بیرون آمدن با خانواده دارند، ما هم داشته باشیم، این منافات با علم دارد. چیزی که متاسفانه الان دیده می‌شود. نمی‌خواهم بگویم واقعا حق آنها نادیده گرفته شود، آنها هم حق دارند و باید از این زندگی استفاده کنند.
من همیشه گفته‌ام که ما باید برای خودمان محدویتهایی قائل شویم اما حق نداریم این محدودیتها را برای خانواده قائل شویم! فرض کنید که می‌خواهم برای تهذیب، مدتی گوشت نخورم، گاهی اوقات بعضی از طلبه‌ها می‌گویند من برای تهذیب چهل روز است برای منزل گوشت نگرفته‌ام. می‌گویم برای چه این کار را کردید! تو خلاف شرع کردی! این اولاد و خانواده تو اسیر در دست تو نیستند که آنها را گرسنگی دهی. اگر تو می‌خواهی نخوری، نخور، می‌خواهی برای نماز شب برخیزی، برخیز، اما به چه حقی بچه ات را به اصرار و اجبار برای نماز شب بیدار می‌کنی؟
ما گاهی اوقات مسیر را گم می‌کنیم. به بچه‌ات به اندازه ضرورت و به مقداری که ارشاد شود به نماز اول وقت توصیه کنید. اگر گفت من را اول وقت بیدار کن، او را بیدار کن، اما اگر نگفت حق نداری او را بیدار کنی. اما وقتی بیدار نشد به او توصیه کنید و به او راهکار ارایه دهید تا خودش از شما بخواهد این کار را انجام دهید.
می‌خواهم این را عرض کنم که ما اگر بخواهیم در زندگی محدودیتهایی قائل شویم، درست است حق نداریم اینها را محدود کنیم، اینها باید همان شئون طبیعی خودشان را داشته باشند، اما ما را هم خیلی از کار خودمان دور نکند. این که می‌فرمایند علم در غربت است؛ بدین معناست که در تنهایی است، یعنی آدم باید برای خودش یک مجال فارغ و خالی درست کند و بنشیند به مطالعه و فکر کردن بپردازد و از خدا استمداد کند و دستهایش را به طرف خداوند دراز کند که خدا علم را در قلب او قرار دهد. اگر این شخص اینچنین شود، خداوند علم را در قلب او قرار می‌دهد.
اما اگر بخواهیم تمام آن مراودات و ارتباطات را داشته باشیم، اینجا چیزی از علم نصیب انسان نمی‌شود الا یک زوایدی که در حقیقت نمی‌توان نام علم را بر او گذاشت. پس معنای این حدیث قدسی آنطور که ما می‌فهمیم این است. این نکته خیلی مهمی است؛ انسان بخواهد آن ارتباطاتی که دیگران دارند او هم داشته باشد، مع ذلک مجتهد هم بشود، نمی‌شود. اگر تلاش و تنهایی نباشد، امکان ندارد. وقتی همه خواب هستند مقداری به خودت مشقت بده، بلند شو یکی دو ساعت مطالعه کن. وقتی آنها خواب هستند تو مزاحم آنها نیستی. اگر آنها هشت ساعت می‌خوابند، تو شش ساعت بخواب.

اخلاقی؛ قرار دادن چهار چيز در چهار جا

بسم الله الرّحمن الرّحيم 
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين

بحث اخلاقی؛ قرار دادن چهار چيز در چهار جا

در روایتی تحریر المواعظ العددیة:وارد شده است که خداوند تبارک و تعالی فرمود:
«إِنِّي وَضَعْتُ أربعةً فِي أربعةِ مَواضِعَ وَ النَّاسُ يَطْلُبُونَهَا فِي غَيْرِهَا فَلَا يَجِدُوهَا أبَداً:
إنّي وَضَعْتُ الْعِلْمَ فِي الْجُوعِ وَ الغُربَةِ وَ النَّاسُ يَطْلُبُونَهُ فِي الشِّبَعِ وَ الوَطَن، فَلَم يَجِدُوهُ أبَداً،
و إنّي وَضَعتُ العِزَّةَ فِي خِدمَتِي وَ النَّاسُ يَطلُبُونَهَا فِي خِدمَةِ السَّلاطِينِ، فَلَم يَجِدُوهَا أبَداً،
و إنّي وَضَعتُ الغِنَي فِي القَنَاعَةِ وَ النَّاسُ يَطلُبُونَهُ بِالأموَالِ فَلَم يَجِدُوهُ أبَداً،
و إنّي وَضَعتُ الرَّاحَةَ فِي الجَنَّةِ وَ النَّاسُ يَطلُبُونَهُ  فِي الدُّنيَا فَلَم يَجِدُوهَا أبَداً»
(تحریر المواعظ العددیة:371)؛ 
یعنی خداوند متعال چهار چیز را در چهار چیز قرار داده است. در روایت قدسی دیگری خداوند خطاب به حضرت موسی(ع) فرمود: شش چیز را در شش چیز قرار داده‌ام. لیکن این نکته در هر دو روایت وجود دارد که «و النّاس یطلبونها فی غیرها فلا یجدوها أبدا» مردم هم این چهار چیز (یا شش چیز) را از غیر موضع خودش طلب می‌کنند و به آن نمی‌رسند. 
مثل اینکه خداوند متعال میوه، سبزی و درخت را در زمین و آب قرار داده، انسان بخواهد از سنگ استخراج کند، نمی‌شود.

تحصیل علم؛ در گرسنگی و غربت

یکی می‌فرماید:«إنّي وَضَعْتُ الْعِلْمَ فِي الْجُوعِ وَ الغُربَةِ وَ النَّاسُ يَطْلُبُونَهُ فِي الشِّبَعِ وَ الوَطَن، فَلَم يَجِدُوهُ أبَداً»؛ من علم را در گرسنگی و غربت قرار دادم، اما مردم آن را در سیری و وطن طلب می‌کنند. 
نظیر این مضمون در روایات دیگر هم هست که اگر کسی بخواهد طعم علم را بچشد باید سختی دو چیز را بپذیرد؛ گرسنگی و غربت. آیا مراد از این گرسنگی این است که انسان چیزی نخورد و همیشه گرسنه باشد؟ اگر اینطور باشد پس چطور انسان مسائل را بفهمد و اگر انسان به اندازه کافی از غذا استفاده نکند چطور می‌تواند در مسائل فکرکند و آنها را درک کند؟ از طرف دیگر افرادی را دیده‌ایم که گرسنگی نچشیده‌اند ولی از نظر علمی هم بسیار قوی بودند. در عالم واقع انسان می‌بیند از هر دو طرف نقض وجود دارد. ادامه دارد…

4×4 خدایی

حدیث قدسی

قال الله تعالی:«إِنِّي وَضَعْتُ أربعةً فِي أربعةِ مَواضِعَ وَ النَّاسُ يَطْلُبُونَهَا فِي غَيْرِهَا فَلَا يَجِدُوهَا أبَداً:
إنّي وَضَعْتُ الْعِلْمَ فِي الْجُوعِ وَ الغُربَةِ وَ النَّاسُ يَطْلُبُونَهُ فِي الشِّبَعِ وَ الوَطَن، فَلَم يَجِدُوهُ أبَداً،
و إنّي وَضَعتُ العِزَّةَ فِي خِدمَتِي وَ النَّاسُ يَطلُبُونَهَا فِي خِدمَةِ السَّلاطِينِ، فَلَم يَجِدُوهَا أبَداً،
و إنّي وَضَعتُ الغِنَي فِي القَنَاعَةِ وَ النَّاسُ يَطلُبُونَهُ بِالأموَالِ فَلَم يَجِدُوهُ أبَداً،
و إنّي وَضَعتُ الرَّاحَةَ فِي الجَنَّةِ وَ النَّاسُ يَطلُبُونَهُ فِي الدُّنيَا فَلَم يَجِدُوهَا أبَداً»

مطابق این حدیث قدسی، خداوند متعال می فرماید: من چهار چیز را در چهار چیز قرار دادم، ولی مردم آنها را در امور دیگر می جویند.

من دانش را در گرسنگی و دیار غربت قرار دادم، ولی مردم در سیری و دیار خود آن را می جویند و به آن نمی رسند.

من عزت را در بندگی وخدمت خودم قراردادم ، ملی مردم آن رادرخدمت سلاطین وپادشاهان می جویند وبه آ« دست پیدا نمی کنند.

من بی نیازی را در قناعت قراردادم ولی مردم آن رادر مال فراوان می جویند و آن را نمی یابند.

و من راحتی را در بهشت قرار دادم، اما مردم در دنیا آن را می جویند و به آن نخواهند رسید.

(تحریر المواعظ العددیة 371)

مصاحبه با امیرالمومنین علیه السلام

به نام خدای مهربان

مصاحبه با امیرالمومنین علیه السلام

جاء رجل الی امیرالمومنین علیه السلام فقال اسئل من اربع مسائل؟ فقال:

سل و ان کانت اربعین. فقال: ما الواجب و ما الاوجب. و ما القریب و ما الاقرب، ما العجب و ما الاعجب و ما الصعب و ما الاصعب؟ فقال علیه السلام: اما الواجب فطاعه الله و اما الاوجب فترک الذنوب؛ اما القریب القیامه و الاقرب منها الموت؛ اما العجب الدنیا و الا عجب منها حب الدنیا؛ اما الصعب فالقبر والاصعب الذهاب بلا زاد

مردی نزد علی علیه السلام آمد و گفت: از چهار چیز پرسش کنم؟ فرمود:

بپرس گر چه چهل سوال باشد.

پرسید: واجب و واجب تر، نزدیک و نزدیک تر، شگفت و شگفت تر و سخت و سخت تر چیست؟ - پرسش ها بسیار دقیق و جالب و پاسخ حضرت دقیق تر و عالی تر

حضرت مولای متقیان علیه السلام در پاسخ فرمود: واجب، اطاعت پروردگار است و واجب تر، دوری از گناهان. نزریک، قیامت است و نزدیکتر، فرارسیدن مرگ است. عجیب و شگفت، دنیا و سپری شدن آن و شگفت تر، مهر و محبت وحرص به این دنیا است. سخت، قبر است و سخت تر رفتن و کوچ کردن بدون زاد از دنیا است  (و توشه که همان اعمال شایسته باشد.) اصول کافی، ج 3/ کتاب ایمان و الکفر/ باب الاطاعت و التقوی، ص 118، ح 3.

بهترین شما

قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم:

خیرکم من اطعم الطعام وافشی السلام وصلی والناس نیام

بهترین شما کسی است که اطعام طعام  وافشای سلام کندودرحال خواب مردم نماز بگزارد.

کتاب خصال

1 2 4 5 ...6 7