برخی مکروهات روزه

بسم الله الرحمن الرحیم

علاوه برمبطلات روزه برخی افراد در مکروهات اشتباه کرده وفکر می کنند آن موارد هم روزه را باطل می کند که جهت آشنایی بیشتر با مکروهات روزه به برخی ازآنها ذیلا اشاره می شود:

1- دوا ریختن به چشم وسرمه کشیدن درصورتی که مزه یا بوی آن به حلق برسد.

2-انجام دادن هرکاری که موجب ضعف شود مانند خون گرفتن وحمام  ورفتن.

3-بوکردن گیاهان معطر.

4-استعمال شیاف.

5-ترکردن لباسی که در بدن است.

6-کشیدن دندان وهرکاری که بواسطه آن از دهان خون بیاید.

7- مسواک کردن به چوب تر.

8-کاری که شهوت را به حرکت درآورد.

با آرزوی قبولی طاعات وعبادات والتماس دعا

ادامه مطلب حدیث قدسی عزت در خدمت به خدا

عزت در خدمت به خدا

دومین مطلب «و إنّي وَضَعتُ العِزَّةَ فِي خِدمَتِي وَ النَّاسُ يَطلُبُونَهَا فِي خِدمَةِ السَّلاطِينِ، فَلَم يَجِدُوهَا أبَداً»؛می‌فرماید من عزّت را در خدمت به خودم قرار دادم -در آن روایت مربوط به حضرت موسی(ع) می‌فرماید من عزت را «فی قیام اللیل» قرار دادم، البته منافاتی هم ندارد-، مردم خیال می‌کنند بله قربان گوی سلاطین شود. سلاطین از پادشاه گرفته، وزیر گرفته، مدیر کل گرفته، تا یک مسئول جزء. یعنی آن کسی که سلطنت می‌کند و لو در یک محیط کوچک. 
برای ما طلبه‌ها این خیلی مهم است. اگر می‌خواهید عزیز باشید، ببینید چه چیزی خدمت به خداست. حالا خلق خدا می‌خواهد بدش بیاید یا خوشش بیاید. مسئول و رئیس شما بدش بیاید یا خوشش بیاید، باید دید چه چیزی خدمت برای خداست. 
یک وقت یکی از علمای تهران یک مطالبی گفته بود که این بر خلاف ضرورت فقه و دین بود. عده دیگری از علماء تهران خدمت مرحوم والد ما(ره) آمده بودند، در همان جلسه ایشان اظهار نگرانی کرده بود که چرا فلانی این حرفهای باطل را می‌زند؟! و تعابیر بسیار تند و پیغام تندی را به این آقایان فرمودند از قول من به این آقا بگویید. حتی اینقدر تند بود که پرسیدند آقا عین همین تعابیر را بگوییم؟! فرمودند عین همین تعابیر را بگویید. اینها که رفتند من به ایشان عرض کردم شما که یک چنین پیغام تندی را دادید می‌دانید این آقا در مسأله مرجعیت شما را أعلم می‌داند، هر کس از او سؤال می‌کند، متعیّن در شما می‌داند. فرمودند بله می‌دانم. گفتم حالا اگر این پیغامهای تند را به ایشان بدهند دیگر این حرفها را نمی‌گوید. فرمودند به جهنم که نمی‌گوید، مگر من مرجعیت را برای چه می‌خواهم؟! اگر از مرجعیت نشود برای خدمت به دین استفاده کرد چه ارزشی دارد؟
دقت کنید؛ ایشان این جملات را تصنعی نمی‌گفتند، ظاهر سازی نمی‌کردند که در باطن چیز دیگر باشد. می‌فرمود اگر این مرجعیت بدرد خدمت به دین خورد فایده دارد اما اگر بدرد دین نخورد فایده‌ای ندارد. گاهی اوقات در بعضی از مسائل انقلاب بعضی می‌گفتند آقا ایشان پیامهایی که می‌دهند یک مقدار رقیقتر شود. عین همین تعبیر را هم داشتند می‌فرمودند مرجعیتی که بدرد انقلاب نخورد به نظر من ارزشی ندارد. ایشان برای انقلاب خیلی ارزش قایل بود و گاهی اقات هم به ما می‌فرمودند که اگر می‌فهمیدید که چه مقدمات طویله و چه زحمات و مشقاتی و چه رنجهایی همه متحمل شدند تا به اینجا رسیده، شما بیشتر از ما فریاد انقلاب را می‌زدید. پس عمده و ملاک این کار این است که خدمت به دین خدا و خدمت به خداست. واقعا وقتی نمازتان تمام می‌شود سر را بر سجده بگذارید و از خدا توفیق خدمت به دین خدا را بخواهید. هیچ نعمت و توفیقی از این بالاتر نیست. عزت هم به دنبالش می‌آید. 
الحمدلله در حوزه ما این انگیزه از قدیم بوده، الان هم وجود دارد، نوع طلبه‌ها واقعا با مشقت زندگی می‌کنند، با مشکلات دست و پنجه نرم می‌کنند و درس می‌خوانند تا اینکه بتوانند روزی به دین خدا خدمت کنند. اما امروز افراد طمّاعی که دنبال این هستند که طلبه‌ها را به جهاتی بکشانند یا برای ترویج شخصی خودشان از آنها استفاده کنند یا برای مسائل جناحی استفاده کنند یا برای مسائل دیگر استفاده کنند، در صددند که خدایی نکرده ما را در راه خدمت به خودشان قرار دهند. 
خیلی باید مواظب باشید. ما واقعا باید مراقب باشیم که ببینیم سنگ چه کسی را به سینه می‌زنیم! باید سنگ خدا را به سینه بزنیم! سنگ دین خدا را باید به سینه بزنیم. فکر این گروه و آن گروه و زید و بکر و خالد نباید به ذهن ما بیاید. واقعا وقتی امام(رض) صحبت می‌کرد انسان می‌فهمید تمام وجود او را خدا فرا گرفته است، محور تمام کارهایش این است و از او چیزی بیرون نبود. الحمدلله بزرگانی هم که امروز هستند همینطور هستند. 
ما باید از اینها یاد بگیریم. باید حرف زدن ما، منبر رفتن ما برای خدا باشد. وقتی دعوت می‌کنند یک جا منبر بروید، آیا واقعا آن حرفهایی که می‌زنید را می‌سنجید که صاحب خانه و بانی خوشش می آید یا نه؟ بله می‌سنجیم. این یک بلایی برای ماست. وقتی می‌خواهیم یک مقاله بنویسم چند جانب را بررسی می‌کنیم! آنچه که در آن گم است؛ خدمت به خدا و ملاک خدایی بودن است. این که می‌گوید «وضعت العزّة فی خدمتی» ؛ خدمت در همه ابعاد است. واقعاً از خودمان مراقبت کنیم. خودمان را ارزان نفروشیم. خودمان را به راحتی در اختیار دیگران قرار ندهیم. اگر در فامیل نزاعی واقع می‌شود، اگر ما با یک گروهی بیشتر رفیق هستیم و بیشتر ارتباط داریم، اما وقت نزاع، باید جنبه رفاقت و اینها را کنار بگذاریم. این نکته خیلی مهمی است.

ادامه مطلب حدیث قدسی

در بین علماء افرادی هستند که وضع مالی آنها بسیار بد است، اما از علم هم خیلی بهره‌ای نداشتند، در مقابل افرادی بودند که وضع مالی آنها خیلی خوب بوده و گرسنگی نکشیده‌اند اما از نظر علمی هم خیلی قوی بودند، کتاب‌ها نوشتند و تحقیقات کردند. پس مراد این روایت چیست؟
این روایت را باید اینگونه توجیه کرد که مراد کسی است که همّ و غمّ او این باشد که شکم خودش را سیر کند، و از سیر شدن لذّت ببرد. و إلا اینگونه نیست که انسان 24 ساعت به خودش گرسنگی بدهد و خودش را مریض کند، و بگوید اکنون که مریض شدم، می‌توانم ظرف برای علم باشم. برای انسان باید علم لذیذ باشد. کسی که علم برای او لذیذ است گرسنگی را احساس نمی‌کند. ممکن است سینی غذا را کنار او قرار دهند و او أصلاً متوجه نشود که برای او غذا آورده‌اند.
من از بعضی از نزدیکان مرحوم آیت‌الله‌العظمی بروجردی شنیدم که گاهی اوقات خدمت ایشان غذا می‌گذاشتند، یکی دو ساعت ایشان متوجه نمی‌شدند که غذا آورده‌اند. اصلاً باز کسانی که در اندرون ایشان هم راه داشتند برای من نقل می‌کردند که ایشان با کهولت سنّی که داشت، برای این که احساس خستگی نکند، گاهی مواقع کتاب را روی تاقچه‌ای می‌گذاشت، و یک ساعت می‌ایستاد و مطالعه می‌کرد.
این کشف از این می‌کند که حقیقت علم لذتی دارد، اما چون ما با این امور مادی مأنوس هستیم، فکر می‌کنیم فقط خوردن و شنیدن و خوابیدن لذت دارد، یک نفر صدای خوبی دارد، حاضریم یکی دو ساعت بنشینیم و صدای او را بدون هیچ احساس خستگی گوش کنیم. ما اگر بفهمیم که طعم علم یک لذتی دارد که با لذت های دیگر قابل مقایسه نیست و وقتی آن لذت آمد، برای چیزهای دیگر مجالی وجود ندارد، اصلاً این که «إنی وضعت العلم فی الجوع» یعنی اگر خداوند لذّت علم را به کسی داد، اگر گرسنه هم باشد متوجه نمی‌شود.
مقصود این است. و الا مقصود این نیست که اگر کسی غذای متوسط هم بخورد عالم نمی‌شود. این نکته را می‌گویم چون شنیده‌ام بعضی اینطور معنا کرده‌اند. بعضی از طلبه‌ها هم به تبع همین معانی خودشان را در زحمت انداخته‌اند و گفته‌اند در شبانه روز یک بار یک لقمه مختصری غذا بخوریم تا جوع پیدا کنیم و خداوند به ما علم عنایت کند. اینطور نیست.
«وضع العلم فی الجوع» یعنی لذت علم با جوع خیلی سازگار است، اما در سایر لذت ها اینطور نیست. اگر کسی گرسنه باشد بگویند تلویزیون یک فیلم بسیار مهمی دارد می‌گوید من الان گرسنه‌ام و اهمیت نمی‌دهد. آنچه که سبب می‌شود کنار نرود علم است علم با جوع سازگاری دارد.
البته می‌توان این تعبیر را مقابل پرخوری معنا کرد. پرخوری مانع درک می‌شود. امروز دکترها و روانشناسان هم همین را می‌گویند. در روایات است که زیاده گویی عقل را کم می‌کند. زیاده خوابی و زیاده‌گویی هم جلوی علم را می‌گیرد. پس ما نتیجه می‌گیریم که اگر واقعا بخواهیم حقیقت علم را اکتساب کنیم، مقداری در خوراک توجّه شود. البته مقیّد به این که حتما چه غذایی باشد و چطور باشد نباشیم. امروز نان و پنیر بود، فردا نان و ماست بود، روز بعد چلو کباب باشد. اینها برای ما فرقی نکند. کسی که در مسیر علم است واقعا نباید اینها برایش فرق کند.
دومین مسأله؛ بحث «غربت» است. در این روایت در مقابلش کلمه «وطن» آمده است. امّا معنایش این نیست که کسی که اهل قم است اگر بخواهد در قم درس بخواند بهره‌ای از علم ندارد، معنای غربت این است که انسان باید از دیگران فاصله بگیرد. اگر آن ارتباطی که مردم با یکدیگر دارند، این هم داشته باشد، این شخص عالم نمی‌شود.
اگر مردم شب‌نشینی دارند ما هم بخواهیم همان شب‌نشینی را داشته باشیم، برای تفریح مسافرت دارند، ما هم داشته باشیم، بیرون آمدن با خانواده دارند، ما هم داشته باشیم، این منافات با علم دارد. چیزی که متاسفانه الان دیده می‌شود. نمی‌خواهم بگویم واقعا حق آنها نادیده گرفته شود، آنها هم حق دارند و باید از این زندگی استفاده کنند.
من همیشه گفته‌ام که ما باید برای خودمان محدویتهایی قائل شویم اما حق نداریم این محدودیتها را برای خانواده قائل شویم! فرض کنید که می‌خواهم برای تهذیب، مدتی گوشت نخورم، گاهی اوقات بعضی از طلبه‌ها می‌گویند من برای تهذیب چهل روز است برای منزل گوشت نگرفته‌ام. می‌گویم برای چه این کار را کردید! تو خلاف شرع کردی! این اولاد و خانواده تو اسیر در دست تو نیستند که آنها را گرسنگی دهی. اگر تو می‌خواهی نخوری، نخور، می‌خواهی برای نماز شب برخیزی، برخیز، اما به چه حقی بچه ات را به اصرار و اجبار برای نماز شب بیدار می‌کنی؟
ما گاهی اوقات مسیر را گم می‌کنیم. به بچه‌ات به اندازه ضرورت و به مقداری که ارشاد شود به نماز اول وقت توصیه کنید. اگر گفت من را اول وقت بیدار کن، او را بیدار کن، اما اگر نگفت حق نداری او را بیدار کنی. اما وقتی بیدار نشد به او توصیه کنید و به او راهکار ارایه دهید تا خودش از شما بخواهد این کار را انجام دهید.
می‌خواهم این را عرض کنم که ما اگر بخواهیم در زندگی محدودیتهایی قائل شویم، درست است حق نداریم اینها را محدود کنیم، اینها باید همان شئون طبیعی خودشان را داشته باشند، اما ما را هم خیلی از کار خودمان دور نکند. این که می‌فرمایند علم در غربت است؛ بدین معناست که در تنهایی است، یعنی آدم باید برای خودش یک مجال فارغ و خالی درست کند و بنشیند به مطالعه و فکر کردن بپردازد و از خدا استمداد کند و دستهایش را به طرف خداوند دراز کند که خدا علم را در قلب او قرار دهد. اگر این شخص اینچنین شود، خداوند علم را در قلب او قرار می‌دهد.
اما اگر بخواهیم تمام آن مراودات و ارتباطات را داشته باشیم، اینجا چیزی از علم نصیب انسان نمی‌شود الا یک زوایدی که در حقیقت نمی‌توان نام علم را بر او گذاشت. پس معنای این حدیث قدسی آنطور که ما می‌فهمیم این است. این نکته خیلی مهمی است؛ انسان بخواهد آن ارتباطاتی که دیگران دارند او هم داشته باشد، مع ذلک مجتهد هم بشود، نمی‌شود. اگر تلاش و تنهایی نباشد، امکان ندارد. وقتی همه خواب هستند مقداری به خودت مشقت بده، بلند شو یکی دو ساعت مطالعه کن. وقتی آنها خواب هستند تو مزاحم آنها نیستی. اگر آنها هشت ساعت می‌خوابند، تو شش ساعت بخواب.

اخلاقی؛ قرار دادن چهار چيز در چهار جا

بسم الله الرّحمن الرّحيم 
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين

بحث اخلاقی؛ قرار دادن چهار چيز در چهار جا

در روایتی تحریر المواعظ العددیة:وارد شده است که خداوند تبارک و تعالی فرمود:
«إِنِّي وَضَعْتُ أربعةً فِي أربعةِ مَواضِعَ وَ النَّاسُ يَطْلُبُونَهَا فِي غَيْرِهَا فَلَا يَجِدُوهَا أبَداً:
إنّي وَضَعْتُ الْعِلْمَ فِي الْجُوعِ وَ الغُربَةِ وَ النَّاسُ يَطْلُبُونَهُ فِي الشِّبَعِ وَ الوَطَن، فَلَم يَجِدُوهُ أبَداً،
و إنّي وَضَعتُ العِزَّةَ فِي خِدمَتِي وَ النَّاسُ يَطلُبُونَهَا فِي خِدمَةِ السَّلاطِينِ، فَلَم يَجِدُوهَا أبَداً،
و إنّي وَضَعتُ الغِنَي فِي القَنَاعَةِ وَ النَّاسُ يَطلُبُونَهُ بِالأموَالِ فَلَم يَجِدُوهُ أبَداً،
و إنّي وَضَعتُ الرَّاحَةَ فِي الجَنَّةِ وَ النَّاسُ يَطلُبُونَهُ  فِي الدُّنيَا فَلَم يَجِدُوهَا أبَداً»
(تحریر المواعظ العددیة:371)؛ 
یعنی خداوند متعال چهار چیز را در چهار چیز قرار داده است. در روایت قدسی دیگری خداوند خطاب به حضرت موسی(ع) فرمود: شش چیز را در شش چیز قرار داده‌ام. لیکن این نکته در هر دو روایت وجود دارد که «و النّاس یطلبونها فی غیرها فلا یجدوها أبدا» مردم هم این چهار چیز (یا شش چیز) را از غیر موضع خودش طلب می‌کنند و به آن نمی‌رسند. 
مثل اینکه خداوند متعال میوه، سبزی و درخت را در زمین و آب قرار داده، انسان بخواهد از سنگ استخراج کند، نمی‌شود.

تحصیل علم؛ در گرسنگی و غربت

یکی می‌فرماید:«إنّي وَضَعْتُ الْعِلْمَ فِي الْجُوعِ وَ الغُربَةِ وَ النَّاسُ يَطْلُبُونَهُ فِي الشِّبَعِ وَ الوَطَن، فَلَم يَجِدُوهُ أبَداً»؛ من علم را در گرسنگی و غربت قرار دادم، اما مردم آن را در سیری و وطن طلب می‌کنند. 
نظیر این مضمون در روایات دیگر هم هست که اگر کسی بخواهد طعم علم را بچشد باید سختی دو چیز را بپذیرد؛ گرسنگی و غربت. آیا مراد از این گرسنگی این است که انسان چیزی نخورد و همیشه گرسنه باشد؟ اگر اینطور باشد پس چطور انسان مسائل را بفهمد و اگر انسان به اندازه کافی از غذا استفاده نکند چطور می‌تواند در مسائل فکرکند و آنها را درک کند؟ از طرف دیگر افرادی را دیده‌ایم که گرسنگی نچشیده‌اند ولی از نظر علمی هم بسیار قوی بودند. در عالم واقع انسان می‌بیند از هر دو طرف نقض وجود دارد. ادامه دارد…

شوخی با نامحرم

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:

هرکس با غیر همسر خویش شوخی و مزاح کند به اندازه هر کلمه ای که در دنیا سخن گفته باشد ، 
خداوند هزار سال او را در زندان دوزخ نگاه خواهد داشت.ثواب الاعمال ص 283 / وسائل الشیعه ج 20 ص

1- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:

هر کس با یک زن نامحرم دست بدهد، روز قیامت در غل و زنجیر به محشر وارد می‌شود و خداوند دستور می‌دهد که او را به آتش جهنم بیفکنند، و هر کس با یک زن نامحرم شوخی کند، در مقابل هر کلمه حرامی که به او گفته است، هزار سال حبس خواهد شد.
2- امام صادق علیه السلام:

رسول خدا فرمان داده بود که زن مسلمان با مردان نامحرم بیش از پنج کلمه – که آن هم در موضوعات ضروری باشد- سخن نگوید.
3- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:

نگاه به نامحرم، تیری از تیرهای شیطان است هر کس آن را از خوف خدا ترک کند خداوند حلاوت ایمان را به او می‌چشاند.
4- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:

در مورد زنان مردم عفت بورزید تا دیگران نیز در مورد زنان شما عفت بورزند و زنان شما از تعرض نامحرمان در امان بمانند.
هر کس نامحرمی را دید و چشم خود را به طرف آسمان بلند کرد یا بست، خداوند در بهشت، حورالعین بهشتی را به عقدش درمی‌آورد

5- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:

تمام چشم‌ها در روز قیامت گریان خواهد شد، مگر چشمی که از خوف و عظمت خدا بگرید، و چشمی که از حرام بسته شود، و چشمی که در راه خدا شب‌ها بیدار بماند و شب زنده داری کند.
6- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:

هر کس چشمان خود را از نگاه به زن نامحرم پرکند (و با خیال راحت به این نگاه خود ادامه دهد)، خداوند متعال در روز قیامت میخ‌های آتشین به چشمان او فرو خواهد برد و بعد از رسیدگی به کار مردم، دستور خواهد داد که او را به آتش جهنم بیندازند.
7- یکی از راویان می‌گوید در کوفه به زنی قرآن می‌آموختم، روزی با او شوخی کردم، بعد به دیدار امام باقر (علیه‌السلام) شتافتم،
امام باقر علیه السلام فرمود:

آن که (حتّی) در پنهان مرتکب گناه شود خداوند به او اعتنا و توجّهی ندارد، به آن زن چه گفتی؟ از شرمساری چهره‌ام را پوشاندم و توبه کردم، امام فرمود:تکرار نکن. 
8- حضرت علی علیه‌السلام :

اختلاط و گفتگو مردان با زنان نامحرم سبب نزول بلا و بدبختی خواهد شد، و دل‌ها را منحرف می‌سازد.
9- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:

هر خانمی که خود را معطر و خوشبو کند (عطر بزند) و سپس از خانه خارج شود، همواره مورد لعنت خدا و ملائکه خواهد گرفت، تا وقتی که به خانه برگردد، هرچند برگشتش به خانه طول بکشد.
10- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:

شیطان به حضرت موسی علیه السلام گفت : ای موسی! با زنی که به تو محرم و یا حلال نیست خلوت مکن (تنها مباش، به خاطر آنکه هیچ مردی با زن نامحرمی خلوت نمی‌کند، مگر این که من همراه آن دو هستم. (و خودم شخصاً آن دو را برای گناه و رابطه نامشروع تحریک و وسوسه می‌کنم).
11- امام صادق علیه‌السلام فرمود :

هر کس نامحرمی را دید و چشم خود را به طرف آسمان بلند کرد یا بست، خداوند در بهشت، حورالعین بهشتی را به عقدش درمی‌آورد.
12- امام باقر علیه‌السلام:

سخن گفتن با زن نامحرم، از دام‌های شیطان است.

 

 

 

مقام شفاعت حضرت مادر

به نام خدا

سوالی مطرح می شود که شفاعت چیست؟ آیا نوعی پارتی بازی نیست در محضر دادگاه الهی؟ برخی گمان کرده اند که شفاعت بدین معناست که کسی گناه کرده باشد ومستوجب عذاب الهی شده ودراین حین معصومین علیهم السلام بیایند واین گناهکار را از عذاب الهی پارتی بازی کرده ونجات دهند؟

پاسخ:مرحوم علامه طباطبایی می فرماید: 

مرحوم علامه طباطبایی می گوید: این نگاه شما به شفاعت و مغفرت نگاه غلطی است. اگر اینگونه شفاعت را در نظر بگیریم که یک پارتی بازی خلاف قانون انجام می گیرد یک کسی می آید شفاعت می کند و می گوید با اینکه تو اصلاً استحقاقش را نداری، لذا من پارتی می شوم و خلاف قانون الهی، که هر کسی باید سرنوشت خودش را ببیند، اعمال قدرت می کنم و از بند پ استفاده می کنم و چیز دیگر انجام می گیرد و خلاف آن چیزی که تو عمل کردی، ولی اینگونه نیست! خود شفاعت و خود مغفرت در درون همین قانون است؛ یعنی چه؟ یعنی منی که بنا است تمام اعمالم تجسم پیدا کند و تمام روحیات و خلقیات و سجایای درونی من باید بروز پیدا کند، یکی از سجایای  درونی من یکی از خلقیات من که به آن پایبند بودم و برطبق آن عمل کردم؛ عشق به اولیای الهی است، خود این عشق اولیای الهی نباید بروز پیدا کند ؟! چگونه من با انجام کوچکترین عمل مثل یک سلام علیک باید بروز پیدا کند؛ اما یک عمر دلدادگی به ولی خدا داشتن نباید بروز پیدا کند؟! این هم جز اعمال و خلقیات من است، این جزو ملکه من است و از ما جدا شدنی نیست، علاقه من در خواب و بیداری و صدا زدن اسم حسین علیه السلام، تمام وجودم شده حسین، این از من جدا می شود؟ چگونه اعمال کوچک من مثل زخم زبان زدن از من جدا نمی شود، آن وقت این جدا می شود؟ تمام اعمال با انسان است و از اون هیچگاه جدا نمی شود و از بزرگترین اعمال همین عشق ورزی و مهر ورزی به اولیای خداوند است. این عمل یک باطنی دارد؛ باطنش به اندازه ای بزرگ است که می تواند بسیاری از اعمال بد من را بپوشاند نه اینکه چیزی خلاف قانون است تجسم عمل را جدا، شفاعت را جدا، شفاعت تجسم همان مهرورزی انسان است به اولیا الهی است که تجسم پیدا می کند. همان حالتی که در درونت وجود داشت؛ یک حالت دلدادگی به ملکات و فضائل اخلاقی که در اولیا الهی وجود دارد، خود این دلدادگی خود این محبت جزء بزرگترین اعمال است، و وقتی این ظهور و بروز پیدا کند چطور شما می گویید بعضی از اعمال آنقدر بزرگ هستند که گناهان کوچک در کنارش دیده شود؟ همین گونه است. نه اینکه یک پارتی بازی صورت بگیرد که نه شما بیایید اعمالی که انجام دادید را نبینید. می گوید همه اعمال را در حد خودش ببینید، اما حد عشق ورزی به امام حسین ( ع) چقدر ارزشمند است برای خدا؟ این در کفه ترازو قرار بگیرد چقدر ارزشمند است؟ به اندازه ای که خدا به حسین (ع) علاقه دارد این هر جا محبتی ببیند به حسین، اینقدر برای خدا، وزنه عمل مرا بالا می برد که می گوییم خدایا در برابر این محبت حال من یک گناه کوچکی انجام دادم این  بایددیده بشود یا نه ؟

حالا اگر خطایی هم صورت بگیرد با آن که محبت داشت، «خطیئهٌ» به تعبیر حضرت سجاد (ع)، (سولت لی نفسی و صدرت عن نفسی) یک خطایی بود که از من سر زد بدون اینکه قصد عمدی داشته باشم اگر این اتفاق بیفتد این در اعمال من بروز پیدا می کند ولکن در مقابل یک عمل دیگری وجود دارد آنقدر نور افشانی می کند که این تاریکی چندان خودش را نشان نمی دهد، این معنای شفاعت است.

بله، همه چیز به اذن خداوند است. شفاعت طبق قانونی الهی است، شفاعت خلاف قانون نیست؛ طبق قانون الهی است به اذن خداوند است. به اذن الهی یعنی طبق قانون خدا. قانون خدا یعنی هر چیزی تجسم پیدا کند، هر امری تبلور پیدا کند، هر امری آنگونه که هست، آنوقت یک امری خیلی بزرگ است مثل دوست ورزی و محبت ورزی، این هم باید به همان اندازه ؛خودش را نشان بدهد

.نتیجه اینکه مهر ومحبت به حضرت صدیقه طاهره ومعصومین علیهم السلام وپیروی از آنها در زندگی دنیوی؛ تجسم پیدا می کند با شفاعت از خطایا وگناهان

 

 

 
مداحی های محرم